چندين كلمه بيربط را در كنار يكديگر قرار داده اند و اسمش را شعر گذاشته و بعد هم چاپ كرده اند تا مردم اين كتاب را بخرند، چند سالي است كه ترانهها و شعرهاي بيمحتوا، سايهشان بر عرصه شعر سنگيني ميكند.
به گزارش خبرگزاري فارس، فرهيختگان نوشت: در يك صفحه كتاب فقط كلمه بوق را نوشته است و در كنارش چندين كلمه بيربط قرار گرفته و اگر صفحات ديگر را هم نگاه كنيد همين اتفاق افتاده است، اسمش را شعر گذاشته و بعد هم چاپ كرده تا مردم اين كتاب را بخرند. چند سالي است كه ترانهها و شعرهاي بيمحتوا، سايهشان بر عرصه شعر سنگيني ميكند.
چند سال پيش در نمايشگاه كتاب، كتابي بهعنوان مجموعه شعر «دوستت دارم» عرضه شد كه توانست طي چند روز با اقبال مخاطبان مواجه شود اما نكته اين كتاب در اين بود كه اول هر صفحه كلمهاي نوشته شده بود و بعد هم دوستت دارم تا آخر صفحه تكرار شده بود. مثلا در صفحه اول نوشته شده بود: «عزيزم دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم» و در صفحه بعد كلمه اول تغيير كرده بود و با نوشتن «عزيزدلم دوستت دارم، دوستت دارم» تنوعي را براي مخاطب ايجاد كرده بود!
ترانههايي هم در اين سالها داشتهايم كه بعضا آوازهخوانهايي در دنياي موسيقي، آنها را خواندهاند و حتي از همين ترانههاي بيمحتوا بهعنوان ترانه سال انتخاب شده و جايزه هم گرفتهاند!
در حوزه كودك و نوجوان هم اوضاع خوبي در شعر نداريم. به قول حميد هنرجو، كارشناس حوزه شعر برخي بر آثار بدون درونمايه، لباس شعر كودك و نوجوان ميپوشانند. آنها خودشان هم ميدانند كه كتابهايشان حرفي براي گفتن ندارد، چراكه اصلا محتوايي در آثارشان نيست.
فكر كنيد كه بچه شما بخواهد همين كتابها را بخواند، معني آنها را كه متوجه نميشود هيچ، حتي اگر متوجه هم بشود بايد كسي باشد كه برايش توضيح دهد تا برداشت اشتباهي از شعرها نداشته باشد.
مطلب پيشنهادي : خلاصه رمان شازده كوچولو
در اين ميان باز هم بايد از ترانههايي گفت كه اين روزها باب شده است و حتي بچههاي كوچك هم اين ترانهها را به خاطر خوانندههايي كه آنها را خواندهاند، حفظ شدهاند و بعد اين ترانهها به كتاب تبديل ميشود و باز در دسترس بيشتر قرار ميگيرد.
محمدعلي بهمني درباره شعر و ترانه امروز كه اكثرشان بيمحتوا هستند، ميگويد: «متاسفانه امروز شاهد اشعاري بيمحتوا هستيم كه در جامعه نيز رواج يافته و آگاهي به مخاطب منتقل نميكند. ترانههاي بيمحتوا منجر به درآمدهاي ميلياردي براي برخي شركتها شدهاند. نگاشتن ترانههاي بيمحتوا و راهيابي آنها به دنياي موسيقي از بزرگترين مشكلات ترانهسرايي كشور است. دغدغه شهرت در بين بعضي از ترانهسرايان موجب رواج اشعار بيمحتوا شده است.»
اگر نگاهي به صفحات مجازي هم داشته باشيد، متوجه ميشويد كه اين روزها در اين فضا بهخصوص در اينستاگرام، شاعرنماهايي هستند كه با لايك گرفتن از مخاطبانشان، روزبهروز با توهم اينكه شاعر خوبي هستند، دامنه حضورشان را گستردهتر ميكنند و از بين همينها هستند كساني كه تصميم ميگيرند، كتاب منتشر كنند و به قول خودشان شعرهايشان را با ثبت در كتاب، ماندگار كنند. البته مثلا شاعر! اين شعرها هم در اين مساله كه كتابش منتشر شود، بيتقصير نيست. درواقع شاعراني كه مجموعههاي شعر بيكيفيت خود را در بازار نشر ارائه ميكنند، با خودشان نيز صداقت ندارند و حاضر نيستند اثر خود را در معرض نقد و داوري بزرگان ادب امروز قرار دهند تا راهگشاي آنها باشند. در صورتي كه وقتي بهرهاي از شعر ندارند، بهتر است عمر و سرمايه خود را در اين راه تلف نكنند و به سمتي ديگر از بروز استعدادشان بروند.
اينها نمونههايي است از اين شعرها و ترانهها كه اين روزها زياد ميشنويم و مطمئنا هيچكس هم از آن چيزي متوجه نميشود اما به گوش و جانمان ميرود و هيچ كاري هم براي نشنيدن آنها نميكنيم.
يك نقاشي احمقانه بكش!
يك شعر «ليلي لولو» بگو!
يك آواز «لالا ليلي» بخون!
توي آشپزخانه «ديرام درامي» برقص!
چيز جديدي به جا بگذار،
كه قبلا توي دنيا نبوده...!
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت از دور، قاتلترند
همچون نحيف سينه خاكم
بر سينهام خطوط موازي
شاعر شدم كه شعر بريزي
شاعر شدم كه اشك بسازي
شاعر شدم شبيه تو سرسخت
اي سرزمين تيره خوشبخت...
اولين ادوكلن را در كلن آلمان ساختهاند،
بهار تو بگو اولين نفسهايت را از كدام شهر و كدام كشور برداشتهاي كه اينك معروفترين برند جهاني...
هر چيزي كه زيباست و هرچيزي كه زندگي است، بوي بهار ميدهد...
منبع : خبرگزاري فارس
چندين كلمه بيربط را در كنار يكديگر قرار داده اند و اسمش را شعر گذاشته و بعد هم چاپ كرده اند تا مردم اين كتاب را بخرند، چند سالي است كه ترانهها و شعرهاي بيمحتوا، سايهشان بر عرصه شعر سنگيني ميكند.
به گزارش خبرگزاري فارس، فرهيختگان نوشت: در يك صفحه كتاب فقط كلمه بوق را نوشته است و در كنارش چندين كلمه بيربط قرار گرفته و اگر صفحات ديگر را هم نگاه كنيد همين اتفاق افتاده است، اسمش را شعر گذاشته و بعد هم چاپ كرده تا مردم اين كتاب را بخرند. چند سالي است كه ترانهها و شعرهاي بيمحتوا، سايهشان بر عرصه شعر سنگيني ميكند.
چند سال پيش در نمايشگاه كتاب، كتابي بهعنوان مجموعه شعر «دوستت دارم» عرضه شد كه توانست طي چند روز با اقبال مخاطبان مواجه شود اما نكته اين كتاب در اين بود كه اول هر صفحه كلمهاي نوشته شده بود و بعد هم دوستت دارم تا آخر صفحه تكرار شده بود. مثلا در صفحه اول نوشته شده بود: «عزيزم دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم» و در صفحه بعد كلمه اول تغيير كرده بود و با نوشتن «عزيزدلم دوستت دارم، دوستت دارم» تنوعي را براي مخاطب ايجاد كرده بود!
ترانههايي هم در اين سالها داشتهايم كه بعضا آوازهخوانهايي در دنياي موسيقي، آنها را خواندهاند و حتي از همين ترانههاي بيمحتوا بهعنوان ترانه سال انتخاب شده و جايزه هم گرفتهاند!
در حوزه كودك و نوجوان هم اوضاع خوبي در شعر نداريم. به قول حميد هنرجو، كارشناس حوزه شعر برخي بر آثار بدون درونمايه، لباس شعر كودك و نوجوان ميپوشانند. آنها خودشان هم ميدانند كه كتابهايشان حرفي براي گفتن ندارد، چراكه اصلا محتوايي در آثارشان نيست.
فكر كنيد كه بچه شما بخواهد همين كتابها را بخواند، معني آنها را كه متوجه نميشود هيچ، حتي اگر متوجه هم بشود بايد كسي باشد كه برايش توضيح دهد تا برداشت اشتباهي از شعرها نداشته باشد.
مطلب پيشنهادي : خلاصه رمان شازده كوچولو
در اين ميان باز هم بايد از ترانههايي گفت كه اين روزها باب شده است و حتي بچههاي كوچك هم اين ترانهها را به خاطر خوانندههايي كه آنها را خواندهاند، حفظ شدهاند و بعد اين ترانهها به كتاب تبديل ميشود و باز در دسترس بيشتر قرار ميگيرد.
محمدعلي بهمني درباره شعر و ترانه امروز كه اكثرشان بيمحتوا هستند، ميگويد: «متاسفانه امروز شاهد اشعاري بيمحتوا هستيم كه در جامعه نيز رواج يافته و آگاهي به مخاطب منتقل نميكند. ترانههاي بيمحتوا منجر به درآمدهاي ميلياردي براي برخي شركتها شدهاند. نگاشتن ترانههاي بيمحتوا و راهيابي آنها به دنياي موسيقي از بزرگترين مشكلات ترانهسرايي كشور است. دغدغه شهرت در بين بعضي از ترانهسرايان موجب رواج اشعار بيمحتوا شده است.»
اگر نگاهي به صفحات مجازي هم داشته باشيد، متوجه ميشويد كه اين روزها در اين فضا بهخصوص در اينستاگرام، شاعرنماهايي هستند كه با لايك گرفتن از مخاطبانشان، روزبهروز با توهم اينكه شاعر خوبي هستند، دامنه حضورشان را گستردهتر ميكنند و از بين همينها هستند كساني كه تصميم ميگيرند، كتاب منتشر كنند و به قول خودشان شعرهايشان را با ثبت در كتاب، ماندگار كنند. البته مثلا شاعر! اين شعرها هم در اين مساله كه كتابش منتشر شود، بيتقصير نيست. درواقع شاعراني كه مجموعههاي شعر بيكيفيت خود را در بازار نشر ارائه ميكنند، با خودشان نيز صداقت ندارند و حاضر نيستند اثر خود را در معرض نقد و داوري بزرگان ادب امروز قرار دهند تا راهگشاي آنها باشند. در صورتي كه وقتي بهرهاي از شعر ندارند، بهتر است عمر و سرمايه خود را در اين راه تلف نكنند و به سمتي ديگر از بروز استعدادشان بروند.
اينها نمونههايي است از اين شعرها و ترانهها كه اين روزها زياد ميشنويم و مطمئنا هيچكس هم از آن چيزي متوجه نميشود اما به گوش و جانمان ميرود و هيچ كاري هم براي نشنيدن آنها نميكنيم.
يك نقاشي احمقانه بكش!
يك شعر «ليلي لولو» بگو!
يك آواز «لالا ليلي» بخون!
توي آشپزخانه «ديرام درامي» برقص!
چيز جديدي به جا بگذار،
كه قبلا توي دنيا نبوده...!
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت
چشمهايت از دور، قاتلترند
همچون نحيف سينه خاكم
بر سينهام خطوط موازي
شاعر شدم كه شعر بريزي
شاعر شدم كه اشك بسازي
شاعر شدم شبيه تو سرسخت
اي سرزمين تيره خوشبخت...
اولين ادوكلن را در كلن آلمان ساختهاند،
بهار تو بگو اولين نفسهايت را از كدام شهر و كدام كشور برداشتهاي كه اينك معروفترين برند جهاني...
هر چيزي كه زيباست و هرچيزي كه زندگي است، بوي بهار ميدهد...
منبع : خبرگزاري فارس